حوًای بی آدم
شب ها چقدر سردند،غم ها چه نفس گیرند اینجا که عقابان هم عمریست زمینگیرند روئیده گل حسرت ،اینجا همه دلتنگند مردم همه در مانده از دیدن هم سیرند مرگ گل خوشبختی،خواب شب بدبختی خوابی که دمادم در آئینه ی تعبیرند آنان که نمی ارزند ،امروز چه مشهورند مردان بزرگ اما در حاشیه میمیرند انگار همه قهرند با عاطفه و با عشق دلها شده مثل سنگ عاشق نشده پیرند نه کوشش وآبادی ،نه عزت و آزادی از بس همه تسلیم و بازیچه ی تقدیرند فریاد باهم قدم می زدیم به رودخانه رسیدیم من پل شدم تو به آن سو رفتی فریاد
نظرات شما عزیزان:
............. ٭ §٭ §٭§٭
.......... ٭ §٭ .............٭ §٭
.........٭ §٭ ................ ٭ §٭ ...................٭ §٭ §٭ §٭
....... ٭ §٭.......................٭ §٭.......... ٭ §٭ .............٭ §٭
....... ٭ §٭..........................٭ §٭ .... ٭ §٭ ...................٭ §٭
....... ٭ §٭ ..........................٭ §٭٭ §٭ .........................٭ §٭
........ ٭ §٭..............................٭ §٭ ..............................٭ §٭
......... ٭ §٭ ............................................................ ....٭ §٭
........... ٭ §٭ ............................................................ ..٭ §٭
............. ٭ §٭ ...........................................................
ممنون از لطفت...
چشم از این به بعد اپ کردم خبر میدم...ولی تقریبا هر رو آپ میشم.
بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز
تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ، تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ، خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!
جالب بود گلم
Power By:
LoxBlog.Com |